9 دقیقه
الون ماسک — ثروتمندترین فرد جهان — تصویر تحریکآمیزی از آینده نزدیک در یک مجمع سرمایهگذاری مشترک آمریکا و عربستان رسم کرد: رباتیک پیشرفته و هوش مصنوعی میتوانند مفاهیم سنتی مانند پول و شغل را تا حد زیادی بیاهمیت کنند. دیدگاه او ترکیبی از خوشبینی فناورانه، داستانپردازی علمی-تخیلی و هشداری درباره آشفتگی اجتماعی پیش رو است. در این گزارش، ابعاد فنی، اقتصادی و اجتماعی پیشنهادهای او بررسی میشود و پیامدهای احتمالی برای سیاستگذاری و بازار کار تحلیل میگردد.
When machines can produce everything, will money matter?
در کنار جنسن هوانگ، مدیرعامل شرکت NVIDIA، ماسک استدلال کرد که وقتی هوش مصنوعی و رباتها بتوانند کالاها را تولید و خدمات را بدون نیروی انسانی به وفور ارائه کنند، نقش پول بهعنوان واسطهٔ مبادله ممکن است کمرنگ شود. او به محدودیتهای فیزیکی انرژی و مواد خام اعتراف کرد اما پیشنهاد داد که در مقطعی ارز میتواند بخش اعظمی از معنی خود را از دست بدهد. این ادعا جسورانه است و او آن را با ارجاع به داستانهای علمی-تخیلی تقویت کرد: رمانهای «کلچر» اثر ایان ام. بنکس را مثال زد که جامعهای پساکمبود را نشان میدهد که توسط هوشهای مصنوعی خیرخواه اداره میشود.
مفهومِ «پساکمبود» (post-scarcity) در نظریه اقتصادی و آیندهپژوهی اشاره دارد به شرایطی که در آن تولید کالاها و خدمات به میزان کافی و با هزینهٔ بسیار پایین انجام میشود بهطوریکه کمبودهای اساسی از بین میروند. دستیابی به چنین وضعیتی مستلزم پیشرفت همزمان در رباتیک، اتوماسیون تولید، منابع انرژی پایدار و زنجیرههای تأمین هوشمند است. این انتقال فنی-اقتصادی میتواند ساختار توزیع ارزش را تغییر دهد؛ اما سوالهای کلیدی درباره محدودیتهای طبیعی، توزیع قدرت و مدیریت منابع همچنان پابرجاست.

Work becomes optional — like gardening or gaming
ماسک آیندهای را توصیف کرد که در آن کار کردن انتخابی است نه اجبار. بهجای حضور روزمره در محل کار برای تأمین معاش، مردم ممکن است به باغبانی، بازیهای ویدیویی، خلق آثار هنری یا دنبالکردن علایق فردی صرفاً برای لذت و معنا بپردازند. او گفت: «کاشتن سبزیجات در حیاط خانه سختتر از خریدن آنهاست، اما مردم این کار را انجام میدهند چون لذتبخش است.» در این سناریو، اشتغال از ابزار بقا به شکل تجربهٔ فراغت و معنا تغییر میکند — تغییری با پیامدهای فرهنگی و روانشناختی عظیم.
برای آنکه کار واقعاً به انتخاب تبدیل شود، باید دو شرط مهم محقق شود: اول، تولید و توزیع کالاها و خدمات باید به سطحی برسد که نیازهای اولیهٔ جمعیت بهطور پایدار و گسترده تأمین شود؛ دوم، نظام توزیع منابع و دسترسی باید به گونهای بازطراحی شود که اختلافات شدید اقتصادی کاهش یابد. بدون اصلاح نهادهای اقتصادی و سیاستهای رفاهی، اتوماسیون سریع میتواند به بیکاری گسترده و افزایش نابرابری منجر شود و امکان تجربهٔ اختیاریِ کار برای بسیاری فراهم نشود.
Optimus and the path to eliminating scarcity
از دید ماسک، رباتهای انساننمایی مانند «اپتیموس» تسلا کلید رسیدن به این جهان پساکمبود هستند. او معتقد است تنها با بهکارگیری تعداد زیادی ربات توانمند میتوان واقعاً فقر را ریشهکن کرده و خدمات بهداشتی-درمانی با کیفیت بالا را برای همه فراهم کرد. با این حال، او هشدار داد که گذار به این وضعیت هموار نخواهد بود: باید انتظار «آسیب و اختلال اجتماعی» را داشت چون بازارهای کار و نهادها در حال تطبیقاند.
رباتهای انساننما میتوانند در کارخانجات، خدمات منزل، مراقبتهای بهداشتی، لجستیک و بخشهای خدماتی کار کنند؛ اما توسعهٔ آنها به ابزارها و نرمافزارهای پیچیده، حسگرها، یادگیری ماشینی و زیرساختهای پردازشی نیاز دارد. همچنین ایمنی، قابلیت اطمینان، نگهداری و مقررات اخلاقی از چالشهای عملی مهم هستند. هزینههای سرمایهای اولیه و چرخهٔ یادگیری فنی میتواند سرعت نفوذ این فناوریها را محدود کند، بنابراین برنامهریزی تدریجی و سرمایهگذاری هدفمند در تحقیق و توسعه و زیرساختهای انسانی نیز ضروری است.
از منظر فنی، پوشش کاملِ نیازهای یک اقتصاد توسط رباتها نیازمند پیشرفت در چند حوزهٔ کلیدی است: اتوماسیون تولید پیچیده، هوش مصنوعی عمومیتر برای تصمیمگیری در محیطهای متنوع، ذخیره و انتقال انرژی ارزان و پایدار، و بازیافت مواد خام برای کاهش وابستگی به منابع فیزیکی محدود. بدون پیشرفت همگرا در این حوزهها، ادعای حذف کامل کمبودها بهسختی قابل تحقق خواهد بود.
Beyond UBI: what comes after universal basic income?
ماسک پیشتر گفته بود که دولتها ممکن است نیاز داشته باشند فراتر از درآمد پایه همگانی (UBI) بروند. او از چیزی یاد کرد که آن را «درآمد پایهٔ بالا» نامید؛ مدلی که به مردم دسترسی به کالاها و خدمات مورد نیازشان را در جهانی که ظرفیت تولید عمدتاً توسط ماشینها تأمین میشود فراهم کند. این ایده نگاشت اقتصادی مرسوم را وارونه میکند: بهجای توزیع پول برای خرید کالاهای نادر، جامعه ارزش را طوری بازساخت میکند که وفور به وضعیت پایه تبدیل شود.
آثار سیاسی-اقتصادی چنین تغییری فراگیر خواهد بود. سیاستهایی مانند UBI یا نسخههای تقویتشدهٔ آن میتوانند نقش پل را برای عبور از ساختارهای نابرابر ایفا کنند، اما پیادهسازی موفق نیازمند طراحی دقیق است: تعیین سطح مناسب پرداختها، تأمین مالی از طریق نظامهای مالیاتی یا درآمدهای ناشی از مالکیت عمومیِ سرمایهٔ اتوماسیون، و ایجاد مکانیسمهای تطبیق برای انگیزههای کار و مشارکت اجتماعی. علاوه بر این، بازآموزی نیروی کار، حمایت از سلامت روان و شکلدهی مجدد نظام آموزشی برای زندگی در اقتصاد مبتنی بر ماشین از ملزومات سیاستگذاریاند.
- Reality check: محدودیتهای منابع — انرژی، مواد، زیرساخت — همچنان سد راه هستند و نیاز به برنامهریزی بلندمدت و فناوریهای نوین بازیافت و تولید انرژی دارند.
- Social risk: اتوماسیون سریع میتواند باعث افزایش بیکاری، تشدید نابرابری و بیثباتی سیاسی شود، مگر اینکه سیاستهای توزیعی و حمایتی پیش از وقوع اختلالات، طراحی و اجرا شوند.
- Cultural shift: تبدیل کار از ابزار بقا به فعالیتی معنادار میتواند آموزش، هویت و حس هدفمندی فردی را بازتعریف کند، اما این گذار نیازمند بازنگری گسترده در نظامهای اجتماعی و فرهنگی است.
در پایان جلسه، ماسک با جنسن هوانگ — که شرکت او همان روز گزارش سود و زیان منتشر کرده بود — شوخی کرد که گزارشهای مالی شرکتی کمتر مرتبط خواهند بود اگر خودِ پول ارزش خود را از دست بدهد. چه این جمله را طنز بدانید یا پیشبینی جدی، این گفتوگو نشاندهندهٔ روندی وسیعتر است: مباحث پیرامون هوش مصنوعی و رباتیک از جزئیات فنی به پرسشهای بنیادین دربارهٔ چگونگی بازآرایی جوامع حول این فناوریها حرکت کردهاند.
برای برنامهریزان و سیاستگذاران، سوال کلیدی این است که چگونه میتوان به سمت آیندهای که در آن شغل منبع نیازهای زیستی نباشد حرکت کرد بدون اینکه افراد در این گذار قربانی شوند. راهکارها ممکن است شامل مالیات بر اتوماسیون، مالکیت عمومی یا کارآفرینی جمعی در حوزهٔ فناوری، نظام رفاه تقویتشده، و سرمایهگذاری در مهارتهای انسانی باشد — مهارتهایی که ماشینها هنوز در آنها ضعیفاند، مانند خلاقیت، همدلی و مدیریت پیچیدگیهای انسانی.
در سطح فنی، نیاز به سیاستهایی محسوس است که توسعهٔ هوش مصنوعی و رباتیک را با معیارهای ایمنی، شفافیت و پاسخگویی همراه کنند؛ بهعنوان مثال، استانداردهای صنعتی برای تست ایمنی رباتها، مقررات حفظ حریم خصوصی و کنترل دادهها، و چارچوبهای حقوقی برای مسئولیتپذیری در صورت خطا یا آسیب. این سازوکارها باید بین نوآوری و محافظت از شهروندان تعادل برقرار کنند.
در سطح اقتصادی، مدلهای درآمدی جایگزین باید مورد بررسی قرار گیرند: سهم مالکیت عمومی از مزایای تولید ماشینی، مالیات بر سودهای ناشی از اتوماسیون و سرمایهٔ فناوری، و مکانیزمهای بازتوزیع مانند خدمات عمومی رایگان یا یارانهٔ هدفمند. این ابزارها میتوانند به کاهش نابرابری کمک کنند و تضمین کنند که منافع فناوریهای نوین میان اقشار مختلف جامعه تقسیم میشود.
در سطح اجتماعی-فرهنگی، آمادهسازی جامعه برای معنای جدید کار اهمیت دارد. بازتعریف ارزش اجتماعیِ فعالیتها، تقویت فرهنگ داوطلبی و مشارکت مدنی، و تأکید بر آموزشهایی که حس معنا و مهارتهای میانفردی را تقویت میکنند، میتواند به پذیرش بهتر تغییرات کمک کند. تجربههای اولیه نشان میدهد برنامههای محلی و آزمایشی در سطح شهرها یا مناطق میتواند مدلهای مؤثر را پیش از تعمیم کشف کند.
در نهایت، باید به این نکته توجه کرد که «از بین رفتن پول» بهمعنای حذف کامل سازوکارهای اقتصادی نیست بلکه احتمالاً بیانگر تغییر در نقش پول و نحوهٔ تخصیص ارزش است. حتی در جامعهای با تولید فراوان، اولویتها و تصمیمگیریهای جمعی دربارهٔ تخصیص منابع، تخصیص وقت و توجه، و تعیینِ زمینههای تولید فرهنگی و علمی همچنان اهمیت زیادی خواهند داشت.
تصور کنید جهانی را که در آن شغل شما همان چیزی است که دوست دارید، نه چیزی که برای بقا لازم دارید. این نخ آرمانشهری در دیدگاه ماسک است — و این دیدگاه سیاستگذاران، فناوران و عمومی را وادار میکند تا بپرسند: چگونه میتوانیم به آنجا برسیم بدون اینکه تعدادی از مردم را پشت سر بگذاریم؟ پاسخ این است که بدون سیاستگذاری هوشمند، سرمایهگذاری عمومی-خصوصی و توجه هماهنگ به اخلاق و ایمنی فنی، حرکت به سمت آن آینده میتواند پر از مخاطرات اجتماعی و اقتصادی باشد.
منبع: smarti
ارسال نظر