10 دقیقه
ایلان ماسک هشدار شدیدی درباره سرعتی که هوش مصنوعی میتواند بازار کار را بازآفرینی کند، مطرح کرده است. در گفتوگویی اخیر او هوش مصنوعی را به «سونامی سوپرساند» تشبیه کرد که بسیاری از نقشهای اداری را خواهد شست و او معتقد است این تغییر سریعتر از آن چیزی است که اغلب انتظار دارند.
چرا ماسک میگوید کارهای اداری در معرض خطر بیشتر هستند
در پادکست «جو روگان»، ماسک سرنوشت مشاغل دفتری و وظایف اداری را تا دورهٔ پیش از کامپیوتر بازخوانی کرد، زمانی که مردم محاسبات را با دست انجام میدادند. او استدلال کرد که هرچند همچنان تقاضا برای کار وجود خواهد داشت، ماهیت و شکل این مشاغل بهطور چشمگیری تغییر خواهد کرد و بسیاری از وظایف تکراری از بین خواهد رفت. به گفتهٔ او: «فکر میکنم تقاضا برای انجام کار زیاد خواهد ماند، اما این کارها لزوماً همان مشاغل امروز نخواهند بود.»
تمایز میان کار دیجیتال و کار فیزیکی
ماسک تفاوتی قاطع میان کارهای دیجیتال و کارهای فیزیکی قائل است. هر کاری که قابلیت انجام بر روی یک کامپیوتر را داشته باشد، به گفتهٔ او در معرض خطر است. او هشدار داد: «اگر پشت کامپیوتر نشستهاید و کار دیجیتال انجام میدهید، هوش مصنوعی این شغلها را مثل صاعقه خواهد برد.» در مقابل، حرفههای کارمحور یا آنهایی که نیاز به تعامل عمیق انسانی دارند — مثل آشپزی، کشاورزی، مراقبتهای بهداشتی حضوری و برخی حرفههای فنی پیچیده — احتمالاً مدت بیشتری باقی میمانند.
این تمایز به یک تقسیمبندی اساسی در بازار کار منجر میشود: نخست، وظایفی که بهراحتی قابل کدگذاری و خودکارسازی هستند (ورودی داده، گزارشنویسی ساده، پاسخ به ایمیلهای تکراری، تحلیلهای ابتدایی)؛ دوم، کارهایی که نیاز به قضاوت انسانی، خلاقیت، حس همدلی یا مهارتهای فیزیکی دقیق دارند. در عمل، این تقسیمبندی به معنی این است که بسیاری از نقشهای پشتصحنه و اداری بیشترین فشار را تحمل خواهند کرد، در حالی که مشاغلی که مهارتهای بینفردی یا مهارتهای دستی پیچیده میطلبند، ارزش جدیدی پیدا خواهند کرد.
نمونههای تاریخی و چرخهٔ جانشینی فناوری
نگاهی به تاریخ نشان میدهد که فناوری همیشه مشاغل را بازتعریف کرده است: انقلاب صنعتی بسیاری از مشاغل کشاورزی را کاهش داد اما مشاغل تولیدی و خدماتی جدید خلق کرد؛ ورود کامپیوترها و نرمافزارها برخی وظایف سنتی را حذف کرد اما همزمان صنعت فناوری اطلاعات و خدمات جدیدی پدید آورد. با این حال، سرعت تغییر که ماسک به آن اشاره میکند — با قدرت هوش مصنوعی و رباتیک — میتواند بر ساختار زمانی این انتقال تأثیر بگذارد و نیازمند بازاندیشی سریعتر در سیاستگذاری، آموزش و شبکههای ایمنی اجتماعی باشد.
از درآمد پایه همگانی تا درآمد بالای همگانی
با وجود پیشبینیهای مختلکننده، ماسک نسبت به پتانسیل بلندمدت هوش مصنوعی و رباتیک خوشبین است. او آیندهای را تصور میکند که در آن کمبودها جای خود را به وفور میدهند — جهانی فراتر از مفهوم درآمد پایه همگانی (UBI). به جای UBI، ماسک ایدهٔ «درآمد بالای همگانی» را مطرح میکند، جایی که افزایش تولید بهرهوری ناشی از هوش مصنوعی و رباتها باعث توزیع گستردهتر ثروت شود.
مفهوم درآمد بالای همگانی و چالشهای توزیع
ایدهٔ درآمد بالای همگانی مبتنی بر این فرض است که فناوری میتواند سطح تولید را آنقدر افزایش دهد که حداقل نیازهای زندگی برای اکثریت مردم تأمین شود و در عین حال امکان دسترسی به استانداردهای بالاتر زندگی فراهم گردد. با این حال، رسیدن به چنین وضعیتی مستلزم طراحی مکانیسمهای توزیع جدید است: سیاستهای مالیاتی پیشرفته، مکانیسمهای مالکیت سرمایهٔ در فناوری، درآمدهای اشتراکی از رباتها و پلتفرمهای هوش مصنوعی، و بازنگری در قوانین مالکیت فکری و نحوهٔ بهرهبرداری از دادهها.
ماسک همچنین عنوان کرده است که رباتهای انساننما مانند «اوپتیموس» تسلا میتوانند نقش بزرگی در حذف فقر ایفا کنند. اگر رباتها بتوانند بسیاری از کارهای تکراری و فیزیکی را با هزینهٔ کمتر و در مقیاس وسیع انجام دهند، شرکتها و جوامع میتوانند از این تولید اضافی برای ارتقای استانداردهای معیشتی استفاده کنند—مشروط به اینکه سازوکارهای توزیع عادلانه برقرار شود.
ابزارهای اقتصادی برای مقابله با بحرانهای بدهی و فروپاشی اقتصادی
ماسک همچنین ادعا کرده است که هوش مصنوعی و رباتیک میتوانند ابزاری اساسی برای حل بحرانهای بدهی ملی و جلوگیری از فروپاشی اقتصادی باشند. این ادعا از منظر نظری قابل احترام است: افزایش چشمگیر تولید و بهرهوری میتواند مالیاتپذیری و درآمدهای عمومی را افزایش دهد و فشار بر بدهی را کاهش دهد. با این حال، تحقق این سناریو نیازمند مدیریت دقیق انتقال، برنامههای آموزشی مجدد نیروی کار، و سیاستگذاری هوشمند برای جلوگیری از تمرکز ثروت در دست عدهٔ کمی است.

«در پایان، کار کردن اختیاری خواهد شد چون شما رباتها و هوش مصنوعی خواهید داشت»، ماسک به سهامداران تسلا گفته است و پیشنهاد داده رباتهای انساننما میتوانند در کاهش فقر نقش محوری داشته باشند. او همچنین تأکید کرده که هوش مصنوعی و رباتیک ابزارهای حیاتی برای مقابله با بدهیهای ملی و جلوگیری از فروپاشی اقتصادی به شمار میآیند، هرچند تحقق این نقش وابسته به سیاستهای اقتصادی و ساختار توزیع عادلانهٔ منافع است.
این برای کارگران و شرکتها چه معنایی دارد
- خودکارسازی سریع وظایف دیجیتال تکراری، از ورود داده تا تحلیلهای ابتدایی.
- افزایش تقاضا برای مهارتهای محور انسانی: خلاقیت، همدلی، و حرفههای فنی پیچیدهٔ دستی.
- افزایش فشار بر سیاستگذاران برای طراحی شبکههای ایمنی و مدلهای توزیع جدید ثروت ناشی از هوش مصنوعی.
- شتاب در سرمایهگذاری در رباتهای انساننما و اتوماسیون صنعتی در سرتاسر بخشها.
تأثیر بر مشاغل و مسیرهای شغلی
تصور کنید محیط کار جایی باشد که بسیاری از نقشهای پشتیبانی و دفاتر پشتصحنه ظرف یک دهه محو میشوند، در حالی که نقشهایی که نیاز به قضاوت انسانی، حضور فیزیکی یا مهارتهای خلاقانه دارند ارزش تازهای پیدا میکنند. این سناریویی است که ماسک تصویر میکند — نگرانکننده برای میلیونها نفر، و امیدوارکننده برای دیگران. تغییر ساختار شغلی به این معناست که مهاجرت شغلی (upskilling و reskilling) بهصورت گسترده و سریع لازم خواهد شد: برنامۀ آموزشی در محل کار، آموزشهای فنی کوتاهمدت، و تقویت مهارتهای نرم مانند حل مسئله، مدیریت تعارض و خلاقیت لازم خواهد بود.
تعهد شرکتها و نقش دولت
شرکتها با فشار برای سرمایهگذاری در فناوریهای خودکار مواجه خواهند شد تا رقابتی بمانند، اما در عین حال باید مسئولیت اجتماعی خود را در برابر کارگران در معرض خطر بپذیرند. این میتواند به شکل برنامههای انتقال شغلی، حمایت از آموزش مجدد کارکنان، یا مشارکت در صندوقهای بیطرف برای سرمایهگذاری در توسعهٔ نیروی کار ظاهر شود. دولتها نیز باید چارچوبهای مالیاتی و تشویقی جدیدی طراحی کنند که سرمایهگذاری در فناوری را ملایم کند اما همزمان از توزیع عادلانه منافع اطمینان حاصل نماید.
نمونههایی از اقداماتی که میتواند مفید باشد
چند اقدام عملی که در سطح سیاستگذاری و شرکتی میتواند کمککننده باشد عبارتند از:
- گسترش برنامههای آموزش مجدد و سرمایهگذاری در مهارتهای دیجیتال و میانرشتهای.
- طراحی سازوکارهای حمایتی موقت برای کسانی که مشاغلشان به سرعت جابهجا میشود.
- بررسی ابزارهای نوین توزیع ثروت (مثل مالیات بر ربات، مالیات بر درآمد الگوریتمی، یا سهامگیری عمومی از پلتفرمها).
- ایجاد همکاریهای بینالمللی برای استانداردسازی رویکردها نسبت به اتوماسیون و حقوق کارگران.
پیادهسازی چنین مجموعهای از سیاستها نه تنها به محافظت از افراد کمک میکند بلکه میتواند پذیرش اجتماعی فناوریهای نوین را تسهیل نماید و از بروز نابرابریهای شدید جلوگیری کند.
چه شما ماسک را بدبین بدانید که هشدار میدهد و چه به او به چشمِ پیشگو نگاه کنید، اظهارات او توجه یک گفتوگوی حیاتی را جلب میکند که در میان دولتها، شرکتها و جوامع در جریان است: چگونه باید منافع اتوماسیون را شریک شویم و در عین حال از کسانی که مشاغلشان در معرض خطر قرار دارد محافظت نماییم؟ با رشد قابلیتهای هوش مصنوعی، این بحث دیگر فرضی نیست — این یک ضرورت فوری است.
نگاهی به آینده: فرصتها و خطرات
هوش مصنوعی و رباتیک، در ترکیب با اینترنت اشیاء، محاسبات لبهای و زنجیرهٔ تأمین دیجیتال، میتوانند سطح تولید را بهشکل بیسابقهای بالا ببرند. این امر فرصتهایی برای رشد اقتصادی و بهبود کیفیت زندگی فراهم میآورد: کاهش هزینههای تولید، افزایش دسترسی به خدمات، و ایجاد محصولات و خدمات جدید. با این حال، ریسکهایی نیز وجود دارد: تمرکز درآمد در دست چند شرکت بزرگ فناوری، افزایش نابرابری درآمدی، و فراموشی گروههای آسیبپذیر در طراحی سیاستها.
بنابراین پاسخ به این چالشها نیازمند رویکردی چندجانبه است: ترکیبی از سیاستگذاری خرد و کلان، همکاری بین بخش دولتی و خصوصی، و سرمایهگذاری در سرمایهٔ انسانی. جوامعی که زودتر به بازآموزی نیروی کار، تنظیم بازار کار و ایجاد سازوکارهای توزیع عادلانهٔ منافع اقدام کنند، احتمالاً از منافع اقتصادی این تحول بهرهٔ بیشتری خواهند برد.
نقش پژوهش و داده در طراحی سیاستها
برای اتخاذ تصمیمات سیاستی مؤثر، دادههای دقیق و پژوهشهای بینرشتهای ضرورت دارد: تحلیلهای اقتصادسنجی از تأثیر اتوماسیون بر اشتغال در بخشها و مناطق مختلف، مطالعات موردی از پروژههای بازآموزی موفق، و مدلسازی سناریوهای بلندمدت اقتصادی. همکاری میان دانشگاهها، مؤسسات تحقیقاتی و بازیگران صنعتی به تولید دانش کاربردی کمک میکند و مسئولیتپذیری سیاستها را افزایش میدهد.
در نهایت، پیام ماسک یک زنگ بیدارباش است: تغییرات فناورانه میتوانند فرصتهای عظیمی خلق کنند، اما بدون برنامهریزی، آموزش و چارچوبهای توزیع منصفانه، این تغییرات ممکن است تبعات اجتماعی و اقتصادی نامطلوبی به دنبال داشته باشند. اکنون زمان آن است که سیاستگذاران، شرکتها و جوامع با هم کار کنند تا مسیر انتقال را بهگونهای مدیریت کنند که بیشترین منفعت ممکن برای بیشترین افراد حاصل شود.
منبع: smarti
ارسال نظر